محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

زندگی شیرین

روزهای مامان 3

عزیزکم تعطیلات عید هم به سرعت سپری شد. علیرغم شور و شوقی که برای عید داشتم زیاد بهمون خوش نگذشت متاسفانه مسایلی پیش اومد که باعث ناراحتی مون شد ولی زیاد مهم نیست . مساله مهم اینه که امسال قطعا سال خوبی خواهد بود . هم من و هم بابا سجاد مطمئنیم امسال سال خوب و پر برکتی پیش رو داریم دلیلشم اینه که تو امسال متولد می شی و به زندگی ما رونق و برکت بیشتری میدی . با اینکه این ترم مرخصی تحصیلی گرفتم ولی تصمیم دارم تا قبل از تشریف فرمایی شما درسهایی که قصد دارم ترم آینده بر دارم رو مطالعه کنم .ایشالا فردا با بابا سجاد میریم انقلاب تا من کتابامو بخرم .   راستی یه خبر دیگه !!امروز سومین سالگرد ازدواج من وبابا سجاد هست. اصلا با...
14 فروردين 1391

روزهای مامان 1

نمی دونم الان هفته ٦ هستم یا ٧ از امروز یک کمی حالت تهوع اومده سراغم از فکر کردن به غذا و اشپزخونه هم حالم بد میشه .حالا نهار بابایی رو چکارکنم الانم میاد حتما گشنس سعی میکنم هر روز یه سیب خوشمزه بخورم خرما هم که فراوون می خورم مامانی هم چند تا توصیه برام داشت واسه خوردن سیب و انار و خوندن سوره یوسف و یس البته یک کم سخته ولی به قول بابایی هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد دیروز ماه گرفتگی بود حالا نمی دونم خرافاته یا نه می گن زن باردار نباید دست به شکمش بزنه یا خودشو بخارونه ... خیلی سخت بود از ساعت ٤ تا ٨ همش مواظب بودم خودمو نخارونم نمی دونم چرا تمام وجودم می خارید مامانی هم مدام زنگ می زد و توصیه های ایمنی میکرد بابایی هم...
20 آذر 1390

آغاز حیات

    خدایا خدایا هزار هزار بار شکرت به خاطر نعمتی که به ما عطا فرمودی   گلی مامان خلقتت مبارک باشه   خدا رو شکر همونطور که می خواستم آبان ماه باردار شدم.   دیروز دکتر بودم و تاریخ زایمان طبیعی رو ١٤ مرداد ٩١ تعیین کرد. الان ابتدای هفته ٥ هستم. برای ٢٦ آذر هم باید برم سونوگرافی تا از وجود تو مطمئن بشیم. توکل به خدا ...
13 آذر 1390