محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

زندگی شیرین

روزهای من و محمد حسین 2

1391/11/5 16:03
نویسنده : مامان سما
239 بازدید
اشتراک گذاری

دو هفته گذشته من امتحان داشتم استرسو با هزار بدبختی و کمک گرفتن از مامان شهین و بابا پرویز و بابا سجاد و مادری و آقاجون و ...موفق شدم امتحانا رو پست سر بزارم.

برای دو تا امتحان اول تو پیش مامان شهین موندی و من رفتم دانشگاه ولی چون هم شیشه نمی خوردی هم اینکه مامان شهین مریض شد مجبور شدیم برای امتحانای بعدی با هم بریم دانشگاه و تو توی ماشین پیش بابایی موندی تا من برگردم .

خیلی سخت بود با بودن تو درس بخونم ولی خدا شکر تموم شد نمره هام هم بد نشده همش منتظرم درسم زود تموم بشه راحت شم ولی بابا سجاد میگه باید کنکور دکترا هم شرکت کنی تعجب

 

این روزا تو در تلاشی که چهاردست وپا بری .کمی هم سینه خیز میر البته دنده عقب خنده حسابی هم جیغ و داد میکنی و برامون حرف میزنی.

برنامه غذاییت هم شروع شده فرنی اصلا نمیخوری کاملا دهنتو قفل میکنی حالا باید حریره بادوم برات درست کنم شاید بخوری سرلاک هم دوست داشتی ولی الان چون مریضی بی اشتها شدی نمی خوری

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

saba
5 بهمن 91 16:31
سلام.وبلاگ واقعا زیبایی دارید من وارد کننده برچسب های دیواری(دکوراسیون منزل) هستم لطفا به وبلاگ من سر بزنید ونظر خود را بگویید واگر مایل بودید تبادل لینک کنیم با تشکر http://dewall.blogfa.com/