در استانه یکسالگی
گل پسرم
چند ماهه که نتونستم برات مطلبی بنویسم از بس که شما شیطون شدی همش باید دنبالت باشم.
عزیز مامان
در آستانه یکسالگیت...
7 تا دندون داری
دیوار و مبل رو میگیری و گل خونه رو دور می زنی.
اول خرداد ماه برای اولین بار چند ثانیه به تنهایی ایستادی و 22 تیر ماه اولین قدمتو به تنهایی برداشتی.
لیوان چایی دست هر کسی ببینی میگی جییییییز
دَدَ و بابا میگی.
وقتی صدای اذان یا قرآن میشنوی دستتو میزاری کنار گوش هات و می گی اَاااااا یعنی الله اکبر.
توپ بازی دوست داری و خیلی با قدرت توپ رو پرتاب می کنی.
عاشق هندونه هستی خودتو می کشی واسه هندونه
پسملی من
به خاطر اینکه تولدت مصادف با شبهای قدر بود مجبور شدم یک ماه زودتر برات تولد بگیرم یه تولد خونه مادری و یه تولد هم دماوند خیلی خوب بود و خوش گذشت .
مشکلی که الان داریم باهات اینه که خیلی خیلی جیغ میزنی و این مسئله خیلی منو ناراحت میکنه خدا کنه این عادت زودتر از سرت بیوفته.
امیدوارم بتونم زود به زود وبلاگتو آپ کنم.