محمد حسین
عزیز دلم محمد حسین جانم
دیروز روز خوبی بود برای من و بابا سجاد و همه خانواده .
دیروز معلوم شد شما گل پسری البته من از روز اول احساس می کردم که شما یه پسمل خوشجل موشجلی ولی خوب به کسی نمی گفتم .
دیروز توی سونوگرافی همش دستات رو تکون می دادی یا روی صورتت می زاشتی یا روی گوشات خیلی جالب بود .
ولی دکتر کشت منو اینقدر به دلم فشار داد نیم ساعت تمام داشت تو رو نگاه می کرد.همه جای بدنت رو اندازه می گرفت و چک می کرد.
بعدشم اینقدر شاد و خوشحال بودم و هوا هم خوب بود به بابایی گفتم نمی خوام آژانس بگیرم دلم می خواد پیاده بیام خونه با اینکه نزدیکای آخر سال هست و همه جا شلوغه ولی کلی بهم خوش گذشت .
برات یه عروسک خوشگل خریدم اسمش اسکندره.خیلی بامزس
فکر کنم هفته آینده هم بریم تخت و کمد برات بخریم. دیگه همه وسایلت کامل شده به امید خدا فقط منتظریم تا مرداد بیاد توی دنیا بیای.
بووووس